تشیع و تدفین امیر المؤمنین علیه السلام
آمـاده نمــودنـد حــنــوط و كـفـنـش را شُستند به اشك غم و حسرت بدنش را مظلوم تر از او چه كسی بود كه در شب مظلوم تـر از فــاطمه بُردنــد تنش را در آن شب تاریك و غــم آلـود سپردند بر زینب محنت زده بیت الحَـزَنش را با دیده حیـرت زده از عــرش، ملایك دیدند غم و حُزن حسین و حـسنش را در بین بیــابان نجف عــرش نشیــنان خواندند حــدیثی ز مـلال و محنش را قـدسی نـفـسانِ حــرمِ قــدس شب قــدر دادنــد به زهــرا خــبــر آمــدنــش را رفت آن كه پس ازغُربت طوفانی خود،باز با فــاطمه گوید غــم تنهــا شـدنش را پروانه پرش سوخت و شمع سحری مُرد گفتند به هم تا غــمی از ســوختنش را گــویند خطیــبان سمــاوات «وفــائی» بر منبــری از نور حدیث سخــنش را |